معنی پنبه زنی
- پنبه زنی
- شغل و عمل پنبه زن، جدا کردن پنبه از پنبه دانه، حلّاجی، حلاجت، بخیدن، فلخمیدن، فلخودن، فرخمیدن، فاخیدن
واژههای مرتبط با پنبه زنی
پنبه زنی
- پنبه زنی
- عمل بیرون کردن پنبه از پنبه دانه محلوجد کردن پنبه تندیف، شغل و محل پنبه زدن: دکان پنبه زنی
پنبه زنی
- پنبه زنی
- عمل بیرون کردن پنبه از پنبه دانه. محلوج کردن پنبه. حلیج کردن پنبه. حِلاجت. تندیف. ندف
پنبه زنی
- پنبه زنی
- حلاجی، ندافی
پنبه زن
- پنبه زن
- آنکه پنبه را با کمان زند تا زواید را بیرون کند و پنبه را برای انباشتن در لحاف و توشک آماده سازد پنبه بز پنبه وز بهین بهینه حلاج نداف
پنبه زن
- پنبه زن
- آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، پَنبِه بَز، پَنبِه وَز، حَلّاج، نَدّاف، اِلباد
پنبه زن
- پنبه زن
- کسی که پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شوند
پنبه زن
- پنبه زن
- پنبه بز. پنبه وز. بهینه. بهین. حلاّج. ندّاف. (دهار) :
آن شنیدی که بود پنبه زنی
مفلس و غلتبانْش خواند زنی.
سنائی
پنبه زن
- پنبه زن
- حلاج، نداف
پنبه زدن
- پنبه زدن
- بیرون کردن پنبه از تخم حلاجی کردن پنبه ندف، پر کردن پنبه در چیزی
