معنی بی فرجام - فرهنگ فارسی عمید
معنی بی فرجام
- بی فرجام
- نافرجام، بی عاقبت، بدعاقبت، آنکه یا آنچه عاقبتش خوب نباشد، بیهوده، بی فایده
تصویر بی فرجام
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بی فرجام
بی فرجام
- بی فرجام
- مُرَکَّب اَز: بی + فرجام، بدعاقبت:
سگ در این روزگار بی فرجام
بر چنین مهتری شرف دارد
در قلم داشتن فلاح نماند
خنک آنرا که چنگ و دف دارد.
ابوطاهر خاتونی.
لغت نامه دهخدا
نیک فرجام
- نیک فرجام
- عاقبت بخیر، خوش عاقبت آنکه پایانش نیکو باشد: خوش عاقبت عاقبت بخیر
فرهنگ لغت هوشیار