کنایه از قطره های خون و چربی که هنگام پختن کباب بر روی آتش می ریزد، برای مثال اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار / اشک کباب باعث طغیان آتش است (صائب - لغت نامه - اشک)
کنایه از قطرات باران: ز دست بخشش او حاکی است اشک سحاب ز حزم محکم او راوی است سنگ جبال. انوری (از آنندراج). اشک ابر. اشک نیسان. و رجوع به اشک و اشک نیسان شود