جدول جو
جدول جو

معنی هم قسم

هم قسم
کسی که با دیگری عهد و پیمان بسته و سوگند خورده، هم سوگند
تصویری از هم قسم
تصویر هم قسم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هم قسم

هم قسم

هم قسم
هم عهد، هم پیمان، دو تن که با یکدیگر بر سرکاری سوگند خورند
هم قسم
فرهنگ لغت هوشیار

هم قسم

هم قسم
هم سوگند. حلیف. هم عهد. هم پیمان. (یادداشت مؤلف). دو تن که با یکدیگر بر سر کاری سوگند خورند
لغت نامه دهخدا

هم قوم

هم قوم
خویشاوند، همتیره دو یا چندکس که ازیک قوم هستند هم قبیله
هم قوم
فرهنگ لغت هوشیار

هم قلم

هم قلم
هم کلک، دو یا چند نویسنده که به یک نوع نویسندگی (مقاله نویسی داستان نویسی و غیره) اشتغال دارند، مفتش، منشیان یک اداره
فرهنگ لغت هوشیار

هم قدم

هم قدم
دو یا چند کس که با هم راه روند، همگام، همراه، هم سفر، خدمتگار، خادم
فرهنگ لغت هوشیار