جدول جو
جدول جو

معنی نحاریر

نحاریر
نحریرها، حاذق ها، ماهرها، دانشمندها، زیرک ها، خردمندها، جمع واژۀ نحریر
تصویری از نحاریر
تصویر نحاریر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نحاریر

نحاریر

نحاریر
جمع نحریر، دانش پژوهان نیکدانان جمع نحریر: وچون صاحب هنری بمعرفت شعرشهرت یافت وبنزدیک نحاریر سخنوران بنقدشعرمحکوم علیه شدومشار الیه گشت سخن او رادرردوقبول هرلفظ ومعنی که گویدنش صریح شناسند
فرهنگ لغت هوشیار

نحاریر

نحاریر
دانشمندان و زیرکان. جَمعِ واژۀ نحریر. (از آنندراج) (از غیاث اللغات) : و مدرسان از نحاریرعلمای عصر. (جهانگشای جوینی). رجوع به نحریر شود
لغت نامه دهخدا

نفاریر

نفاریر
گنجشک ها. (آنندراج). عصافیر. (از متن اللغه) (المنجد) (اقرب الموارد). واحد آن نفرور. (از المنجد) (از اقرب الموارد). رجوع به نفرور شود
لغت نامه دهخدا

نحریر

نحریر
دانش پژوه نیکدان زیرک وماهروداناوآزموده کار نیک دان، جمع نحاریر
نحریر
فرهنگ لغت هوشیار

نحریر

نحریر
نِحْر. زیرک و ماهر و دانا و آزموده کار متقن و بصیر در هر کار. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دانشمند و زیرک. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کسی که حاذق و زیرک و داناباشد. (فرهنگ نظام). نیک دانا. (دهار). نیک دان. (ملخص اللغات حسن خطیب) (مهذب الاسماء). دانشمند. (نصاب). نیکوداننده. عالم ماهر. (فرهنگ خطی). ج، نحاریر
لغت نامه دهخدا