جدول جو
جدول جو

معنی موش کور

موش کور
در علم زیست شناسی، پستانداری کوچک با پوزۀ باریک، پنجۀ های قوی، چشم های بسیار ریز و ضعیف برای مثال ز خورشید پنهان شود موش کور / که جهل است با آهنین پنجه زور (سعدی۱ - ۱۱۳)
تصویری از موش کور
تصویر موش کور
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با موش کور

موش خور

موش خور
آنکه موش خورد. توضیح دشنام گونه ایست که به اعراب دهند: عرب موش خور
فرهنگ لغت هوشیار

موشک کور

موشک کور
در علم زیست شناسی موش کور، برای مِثال نور گیتی فروز چشمۀ هور / زشت باشد به چشم موشک کور (سعدی - ۱۲۸)
موشک کور
فرهنگ فارسی عمید

جوش کوره

جوش کوره
مواد مختلفی که در نتیجه ذوب سنگهای معدنی در کوره متحجر شوند و باقی مانند این مواد بیشتراز ترکیبات املاح قلیایی هستند که چون سبکترند بر روی توده مذاب کوره بصورت کفی قرار میگیرند و کم و بیش با فلزات مختلف مخلوطند و پس از سرد شدن سنگهایی پر خلل و فرج با وزن مخصوصهای متفاوت بوجود میاورد اقلیمیا کلیمیا
فرهنگ لغت هوشیار

کور کور

کور کور
غلیواج مرغ گوشت ربا زغن: تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید حالی چو کور کور درو آشیان کند. (کمال اسماعیل)، (نرد) (یک یک تک تک) آوردن دو طاس که هر یک یک خال داشته باشد دو تک خال دو کور
فرهنگ لغت هوشیار

گوش شور

گوش شور
آنکه یا آنچه گوش را بشوید و پاک کند، آلتی که پزشکان بتوسط آن گوش را شستشو دهند
فرهنگ لغت هوشیار

موش خوار

موش خوار
آنکه موش خورد، زغن: (نه هر چه با پر باشد ز مرغ باز بود که موش خوار و غلیواز نیز پر دارد) (ناصر خسرو)
موش خوار
فرهنگ لغت هوشیار