معنی گنده زبان - فرهنگ فارسی عمید
معنی گنده زبان
- گنده زبان
- کسی که بی سبب به دیگران ناسزا بگوید و دشنام بدهد، بدزبان
تصویر گنده زبان
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گنده زبان
گنده زبان
- گنده زبان
- کسی که بد مردمان بسیار گوید بد زبان: هر چه بخواهد بده که گنده زبانست دیور میده نه کنده راند و نه رش. (منجیک)
فرهنگ لغت هوشیار
گنده زبان
- گنده زبان
- آنکه بسیار بدِ مردمان گوید. بدزبان:
هرچه بخواهد بده که گنده زبان است
دیو رمیده نه کنده داند و نه رش.
منجیک
لغت نامه دهخدا
گنده دهان
- گنده دهان
- کسی که دهانش بوی بد دهد گنده دم: ز نخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ چو شیر گنده دهان سهمناک چون کفتار. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار