جدول جو
جدول جو

معنی کاسه گاه

کاسه گاه
جایی که در ساعت های معیّن کوس و کرنا می زنند، نقاره خانه
تصویری از کاسه گاه
تصویر کاسه گاه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کاسه گاه

کاسه گاه

کاسه گاه
نقاره خانه: (شاه بنظاره آن کاسه گاه گر مترک راند فرس را براه) (امیر خسرو)
کاسه گاه
فرهنگ لغت هوشیار

کاسه گاه

کاسه گاه
نقاره خانه را گویند، چه کاسه بمعنی نقاره هم آمده است. (برهان).
شاه بنظارۀ آن کاسه گاه
گرم ترک راند فرس را براه.
امیرخسرو (از آنندراج).
، جائی که نوبت شهریاران زنند، ساقی راهم میگویند. (برهان) ، کنایه از آسمان است. (برهان)
لغت نامه دهخدا

پایه گاه

پایه گاه
جای پا قدم، جانب پای طرف پای مقابل سرگاه، درگاه کفش کن مقدم البیت صف نعال مقابل پیشگاه، پیشگاه تخت مسند، پایاب، پایه اساس، جایگاه مقام منصب مکانت رتبه حد درجه، جای محل، آخور ستورگاه پاگاه طویله اصطبل، مزد حق القدم. -11 اصل و نسب. یا اهل پایگاه. اهل مرتبه. یا پایگاه هوایی. محل و جای برای فرود آمدن هواپیما (مخصوصا هواپیماهای نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

سایه گاه

سایه گاه
جایی که سایه دارد، سایبان، جای سایه، جای سایه دار
سایه گاه
فرهنگ فارسی عمید

کاسه مار

کاسه مار
نوعی مار: (قدرت انگیخته زخاک انفاق کاسه ماری بصورت آدم) (حکیم شرف الدین)
کاسه مار
فرهنگ لغت هوشیار

کاسه سیاه

کاسه سیاه
ممسک بخیل: (زر گردد روی آن کاسه سیاه چون ببیند خوان او خوالیگرش) (پوربهای جامی انجمن آرا)
کاسه سیاه
فرهنگ لغت هوشیار

کاسه باز

کاسه باز
کسی که کاسه بازی کند، محیل مکار: (از حریفان قمار برده بسی کاسه بازی چنین ندیده کسی) (میر یحیی شیرازی)
کاسه باز
فرهنگ لغت هوشیار