جدول جو
جدول جو

معنی قعقعه

قعقعه
صدایی که از حرکت دادن چیزی خشک برخیزد، صدای برخورد اسلحه، صدای دندان ها هنگام خاییدن چیزی
تصویری از قعقعه
تصویر قعقعه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قعقعه

قعقعه

قعقعه
آواز سلاح و نحو آن. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). آواز سپر و سلاح و مانند آن، بانگ دندان که وقت سخت خائیدن چیزی برآید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، بانگ سبوی نزدیک آب پر شدن. (مهذب الاسماء) ، آواز تندر و مانند آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، آواز قَعقَع. (اقرب الموارد) ، آواز پوست خشک. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

قعقعه

قعقعه
آواز دادن سلاح. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، دور کردن گاو را با گفتن قَعقَع. (اقرب الموارد). گاو راندن به لفظ قعقع. (منتهی الارب) ، گردانیدن تیر قمار وقت باختن، رفتن در زمین و جنبیدن. گویند: قعقعت عُمُدُهم، به معنی کوچ کردند. و در مثل است: مایُقَعْقَعُ له بالشنان،در حق شخصی گویند که به سختیهای روزگار خوار و ذلیل نگردد و نترسد و باک ندارد به چیزهای بی حقیقت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، قعقع القاروره، اراغ نزع صمامها من راسها (؟). (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

قنقعه

قنقعه
سرین، خارپشت. (منتهی الارب). رجوع به قنفعه شود
لغت نامه دهخدا

قعقع

قعقع
عکه، یا مرغی است دیگر دشتی پیسه، درازنوک و درازپای. (منتهی الارب). عقعق، یا پرندۀ دیگری است درازمنقار و پا ابلق رنگ. (اقرب الموارد) ، لک لک یا لقلق. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا