معنی فیشیه - فرهنگ فارسی عمید
معنی فیشیه
- فیشیه
- قفسه یا جعبه ای که فیش ها را به ترتیب در آن قرار می دهند، برگه دان
تصویر فیشیه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فیشیه
فیشیه
- فیشیه
- فرانسوی برگه دان مجموعه فیشها، جعبه یا قفسه محتوی فیش برگه دان
فرهنگ لغت هوشیار
فیشیه
- فیشیه
- مجموعۀ فیش ها، جعبه یا قفسۀ محتوی فیش. برگه دان. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بیشیه
- بیشیه
- طبقه ای از طبقات مردم هند و آنان صناعانند. (مفاتیح العلوم). پیشه وران در هند. (مفاتیح)
لغت نامه دهخدا
غیشیه
- غیشیه
- قریۀ کوچکی است جزء چومه که دهی از دهستان جزیره صلبوح بخش مرکزی شهرستان آبادان است. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 و چومه در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
فیشله
- فیشله
- سر نره و سر نرۀ کلان. (منتهی الارب). ج، فیاشل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا