معنی فشاردن تصویر فشاردن فشاردنفِشاردَن فشار دادن، آب یا شیرۀ چیزی را با فشار گرفتن، افشره گرفتن، افشردن، فشردن، افشاردنفشار دادن، آب یا شیرۀ چیزی را با فشار گرفتن، افشره گرفتن، اَفشُردَن، فِشُردَن، اَفشاردَن فرهنگ فارسی عمید