جدول جو
جدول جو

معنی غسلج

غسلج
ریشۀ گیاه اشنان که آن را پس از خشک کردن می کوبند و در شستن پارچه و لباس به کار می برند، چوبک، کنشتوک، کنشتو، جوغان، چوبک اشنان، بیخ
تصویری از غسلج
تصویر غسلج
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غسلج

غسلج

غسلج
بنگ سیاه. البنج الاسود. (قطر المحیط) ، امری بین دو امر. الامر بین الامرین، هر خوراک و آشامیدنی که بی مزه باشد. مالاتجد له طعماً من الطعام و الشراب. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا

تسلج

تسلج
دوام کردن بر خوردن شراب و بسیار خوردن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، بلعیدن طعام بدون دشواری. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا

غسلی

غسلی
جَمعِ واژۀ غَسیل. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به غَسیل شود
لغت نامه دهخدا

غسله

غسله
آب غسل. (منتهی الارب) (آنندراج). آبی که با آن غسل کنند. (از اقرب الموارد) ، خوشبوی است. (منتهی الارب) (آنندراج). الطیب عند الامتشاط، طیبی که هنگام شانه زدن به کار برند. (اقرب الموارد) ، آنچه زنان در سر اندازند وقت شانه کردن از برگ درخت آس و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه زن در موی خود قرار دهد. (اقرب الموارد) ، سرشستنی چون خطمی و گل و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه سر را بدان شویند از خطمی و مانند آن، و گویند آن برگ آس است. و غسله به فتح اول گفته نشود. (از اقرب الموارد) ، در افریقیه غسله گیاهی را گویند که عوام اسپانیا آن را عینون نامند و در اروپا گلبولر نامیده شود، و آن از جنس گیاهان دوفلقه ای است و گلهای آبی دارد و در اروپا بسیار روید و 12 نوع از آن شناخته شده است. (از دزی ج 2 ص 212) ، غسله مطراه، آسی است که آن را به عطر بیالایند و بدان شانه زنند. (از اقرب الموارد) ، ابوغسله، گرگ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا