جدول جو
جدول جو

معنی شم

شم
چارق، نوعی کفش چرمی با بندها و تسمه های دراز که بندهای آن به ساق پا پیچیده می شود، چارغ، شمل، پاتابه، پاتوه، پای تابه، پالیک
تصویری از شم
تصویر شم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شم

شم

شم
بوییدن، بو کردن، شمیدن، تشمیم
استعداد و توانایی درک و فهم در زمینۀ خاصی بدون یادگیری
حس بویایی، شامه، بن مضارعِ شمیدن
رایحه، بو
شم
فرهنگ فارسی عمید

شم

شم
بوییدن، یکی از حواس پنجگانه که وظیفه اش درک بوی هاست، بو، ادراک
شم
فرهنگ فارسی معین

شم

شم
ناخن، برای مِثال چون شاه بگیرد به کف خود شمشیر / از بیم بیفکند ز کف ها شم شیر (عسجدی - مجمع الفرس - شَم)
شم
فرهنگ فارسی عمید

شم

شم
جَمعِ واژۀ اَشَم ّ و شَمّاء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به اشم و شماء شود
لغت نامه دهخدا