جدول جو
جدول جو

معنی سرلاب

سرلاب
اسطرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، استرلاب، سترلاب، صلاب، صرلاب، اصطرلاب، سطرلاب
تصویری از سرلاب
تصویر سرلاب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرلاب

سرخاب

سرخاب
سهراب، گلگون، شاداب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر رستم پهلوان شاهنامه و تهمینه
سرخاب
فرهنگ نامهای ایرانی

سرداب

سرداب
بنایی است در زیر زمین که در تابستان در آن آب میگذارند
سرداب
فرهنگ لغت هوشیار

سرخاب

سرخاب
ماده ای سرخ رنگ که زنان بگونه خود مالند گلگونه غازه، نوعی مرغابی سرخ رنگ خرچال شوار شوال، شراب لعلی، خون
فرهنگ لغت هوشیار

سرلاد

سرلاد
رده فوقانی دیوار سر دیوار سر دیوار مقابل بنلاد، دیوار
سرلاد
فرهنگ لغت هوشیار

سطرلاب

سطرلاب
کاهیده اسطرلاب سلاب سطرونیون یونانی تازی گشته آذربوی چوبک اشنان (گویش شیرازی) مخفف اسطرلاب، و ان آلتی است از برنج که بدان ارتفاع آفتاب گیرند
فرهنگ لغت هوشیار

سیلاب

سیلاب
آپتچن لوراب فرانسوی آواچ (هجاء) آوات سیل. یا سیلاب آب. سیل آب. یا سیلاب ارغوانی. خون روان، لشگر غمزدگان. یا به سیلاب دادن، در سیل فرو بردن غرق کردن، آب فراوان که بر روی زمین جاری شود
فرهنگ لغت هوشیار