معنی سالوسی کردن - فرهنگ فارسی عمید
معنی سالوسی کردن
- سالوسی کردن
- حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، غدر اندیشیدن، مکایدت کردن، شید آوردن، دستان آوردن، غدر داشتن، اورندیدن، تبندیدن، ترفند کردن، چپ رفتن، غدر کردن، نیرنگ ساختن، تنبل ساختن، خدعه کردن، حقّه زدن، گول زدن، فریفتن، گربه شانه کردن، نارو زدن، پشت هم اندازی کردن، کید آوردن، مکر کردن
تصویر سالوسی کردن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سالوسی کردن
سالوس کردن
- سالوس کردن
- حیله کردن. مکر ورزیدن. فریب دادن:
دگر شوخ چشمی و سالوس کرد
الا تا نپنداری افسوس کرد.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
ساطوری کردن
- ساطوری کردن
- با ساطور ریزه ریزه کردن چنانکه گوشت را برای کباب یا سبزی را برای قورمه سبزی و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
ناموسی کردن
- ناموسی کردن
- منم زدن خودستودن فخرکردن مباهات کردن منم زدن: های ای فرعون، ناموسی مکن تو شغالی هیچ طاوسی مکن. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار