جدول جو
جدول جو

معنی زای

زای
زاییدن، پسوند متصل به واژه به معنای زاینده مثلاً سخت زای، سخت زا، نازای، نازا، گوهرزای، گوهرزا
تصویری از زای
تصویر زای
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با زای

زای

زای
زاینده، (شرفنامۀ منیری)، زاینده، و همیشه در ترکیب استعمال میگردد، (ناظم الاطباء) :
چون توئی هرگز نبیند عالم فرزانه بین
چون توئی هرگز نزاید گنبد آزاده زای،
سنائی،
جویبار تو گهرسنگ شده دریاوار
شاخسار تو صدف وارشده گوهرزای،
انوری،
آنکه با نقش وجودش ورق فتنه نشست
عالم نایبه بخش و فلک حادثه زای،
انوری،
عقبت نیست زانکه هست عقیم
از نظیر تو، چرخ نادره زای،
انوری،
مطلع برج سعادت، فلک اختر سعد
بحر دردانۀ شاهی، صدف گوهرزای،
سعدی،
نگویمت چو زبان آوران رنگ آمیز
که ابر مشک فشانی و بحر گوهرزای،
سعدی
لغت نامه دهخدا

زای

زای
لغتی است در حرف ’ز’ و این لغات نیز در وی هست: زاء، زا، زَی ّ، زء، (منتهی الارب)، و جمع آن: اَزْوَاء، اَزْیاَء، اَزْو، ازی، (اقرب الموارد) (منتهی الارب)، و گویند: هذه زای ٌ فزیّها، یعنی آن را بزاء بخوان، (اقرب الموارد) :
همیشه تا نقطی برزنند بر سر زای
همیشه تا سه نقط برنهند بر سر شین،
فرخی،
و رجوع به ’ز’ شود
لغت نامه دهخدا

زاد

زاد
فرزند، پسر، نام یکی از فرمانداران در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی، به صورت پسوند و پیشوند همراهبا بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند زادعلی، زادمهر، مهرزاد
زاد
فرهنگ نامهای ایرانی

زاب

زاب
زو، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند طهماسب و از نسل فریدون پادشاه پیشدادی
زاب
فرهنگ نامهای ایرانی