جدول جو
جدول جو

معنی دیس

دیس
شبیه، نظیر، مثل، پسوند متصل به واژه به معنای مانند، برای مثال تندیس، خایه دیس، طاقدیس، یکی خانه کرده ست فرخاردیس / که بفروزد از دیدن او روان (فرخی - ۲۴۸)
بشقاب دراز و بزرگ
تصویری از دیس
تصویر دیس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دیس

دیس

دیس
کلمه ای است دخیل بمعنای گیاههایی که در آب روید و از آن حصیر سازند، (از معجم الوسیط)، اسل، سمار، نی بوریا، سخونوس الاجامی، کولان، (یادداشت مؤلف)، و انما الفرق بینه (بین البردی) و بین القرطاس المحرق ان البردی والدیس المحرق اضعف من القرطاس المحرق، (ابن البیطار ص 87 ص 15 ج 1)، و لکلرک دیس را به ژنک در اینجا ترجمه کرده است
جَمعِ واژۀ دیسه، (تاج العروس)، رجوع به دیسه شود
لغت نامه دهخدا

دیس

دیس
بنابروایت طبری (چ لیدن ص 154) نام فرزند سیامک است، (از حاشیۀ تاریخ سیستان ص 3 چ بهار)
لغت نامه دهخدا

دیس

دیس
پستان. (قاموس) پستان. لغت عراقی است. (منتهی الارب). ثدی. (ناظم الاطباء) ، حمله و سر پستان، پیزر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا