جدول جو
جدول جو

معنی ده پنج

ده پنج
زر یا سیم که نیمی از آن از فلز پست و ارزان مانند مس باشد، سیم یا زر قلب و ناسره، مسکوک که فقط پنج دهم آن زر خالص باشد
تصویری از ده پنج
تصویر ده پنج
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ده پنج

ده پنجی

ده پنجی
زر وسیمی که نصف آن با فلز دیگر مخلوط باشد زر قلب و ناسره
ده پنجی
فرهنگ لغت هوشیار

ده پنجی

ده پنجی
ده پنج. زر ناسره و غیرخالص که ده دینار آن پنج دینار باشد و بر این قیاس زر دهدهی یعنی زر سره و خالص. (انجمن آرا) (آنندراج). زر کم عیار بسیار غش. (غیاث). زر قلب و ناسره. (از برهان). زر و سیمی که نصف آن (یعنی از هر ده حصه پنج حصه) فلزی دیگر باشد. (یادداشت مؤلف) :
با من آن شد که در سخن سنجی
دهدهی زر دهم نه ده پنجی.
نظامی.
در ترازوی آسمان سنجی
بازجستند سیم ده پنجی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

سه لنج

سه لنج
لَب شِکَری، کسی که یکی از دو لب او شکافته باشد، لب شکافته، شَکَرلَب، سِلُنج، سِه لَب
سه لنج
فرهنگ فارسی عمید

شش پنج

شش پنج
در بازی نرد، شش و بش، کنایه از قمار، کنایه از هر چیزی که در معرض تلف باشد، برای مِثال از شش و از پنج عارف گشت فرد / محتزر گشته ست زاین شش پنج نرد (مولوی۱ - ۱۱۰۶)
شش پنج
فرهنگ فارسی عمید

دم سنج

دم سنج
آلت برای اندازه گیری قوۀ تنفس ریه یا اندازه گرفتن گنجایش شش ها، دستگاهی که با آن حجم هوای شش ها اندازه گیری می شود، اسپیرومتر
دم سنج
فرهنگ فارسی عمید