معنی خنداخند خنداخند خندان خندان، خنده کنان، خندان، خنده کننده، درحال خندیدن، شکفته، منبسط، خندنده، خنده ناک، خنده رو، سبک روح، ضاحک، خندناک، ضحوکبرای مثال درهم آویختیم خنداخند / من و چون من فسانه گویی چند (نظامی۴ - ۷۰۱) تصویر خنداخند فرهنگ فارسی عمید
خندخند خندخند خندۀ متصل و از روی دل. خنداخند. (ناظم الاطباء) : چنین تا بنزدیک کوه سپند لب از چارۀ خویش در خندخند. فردوسی. چون بحقّم سوی دانا نال نال گر نباشد شاید از من خندخند. ناصرخسرو لغت نامه دهخدا