جدول جو
جدول جو

معنی خشک مغز

خشک مغز
فاقد توانایی دریافت افکار جدید، قشری
کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوه گو، بیهوده گو، یاوه سرا، هرزه گو، هرزه خا، خیره درا، ژاژدرای، هرزه لاف، هرزه لای، یافه درای، ژاژخا، مهذار، هرزه درای، افسانه پرداز، افسانه گو
تصویری از خشک مغز
تصویر خشک مغز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خشک مغز

خشک مغز

خشک مغز
خشک سر که دیوانه وش و تندخوی باشد. (از برهان قاطع). دیوانه و سودائی مزاج و کله خشک. (آنندراج) (شرفنامۀ منیری) (غیاث اللغات) :
قمری درویش حال بود ز غم خشک مغز
نسرین کان دید کرد لخلخۀ رایگان.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 332).
، هرزه گو. (آنندراج) :
مردکی خشک مغز را دیدم
رفته در پوستین صاحب جاه.
سعدی (گلستان)
لغت نامه دهخدا