معنی خاطرپریش خاطرپریش آنچه سبب پریشانی خاطر شود، ملول کنندۀ فکر، برای مثال به آخر ز وسواس خاطر پریش / پسند آمدش در نظر کار خویش (سعدی۱ - ۸۳)، آشفته، شوریده، پریشان خاطر تصویر خاطرپریش فرهنگ فارسی عمید