جدول جو
جدول جو

معنی چله گرفتن

چله گرفتن
در تصوف مدت چهل روز در گوشه ای به سر بردن و به ذکر و عبادت مشغول شدن، خواندن ذکر و دعاهایی به مدت چهل روز برای گرفتن حاجت
مراسم روز چهلم فوت کسی را در سر خاک او برگزار کردن
تصویری از چله گرفتن
تصویر چله گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چله گرفتن

چله گرفتن

چله گرفتن
چله داشتن، نذر و نیاز کردن، در چهلم مرگ عزیزی عزاداری کردن
چله گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

چله گرفتن

چله گرفتن
چله داشتن و چله نشستن. به آداب و شرایط چله نشینان و مرتاضان عمل کردن، در تداول عامه، کنایه از نذر و نیاز کردن، به امید رواشدن حاجتی نذوراتی دادن یا دعا و نماز خواندن و روزه گرفتن، مراسم چهلم مرگ کسی را به پاداشتن و چله داری کردن. در روز چهلم مرگ عزیزی عزاداری کردن و مراسم خاص چله را به جای آوردن. بر سر خاک کسی چهل روز پس از مرگش جمع شدن و آمرزش روح مرده را طلب کردن و فقرا و مساکین را پول یا طعام دادن. و رجوع به چله و چله داری و چله داشتن شود.
لغت نامه دهخدا

صله گرفتن

صله گرفتن
صله یافتن: پاداش یافتن جایزه گرفتن انعام گرفتن
صله گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

بله گرفتن

بله گرفتن
اصغا کردن قبولی دختر صیغۀ نکاح را باگفتن لفظ بله (بلی). بله گرفتن از عروس. او را به گفتن لفظ بلی واداشتن هنگام عقد بنشانی پذیرفتن نکاح. رجوع به بله بران و بله بری و بله دادن شود، شورش. غوغا. هنگامه. ازدحام، عدم انقیاد. سرکشی. (ناظم الاطباء). و رجوع به بلوی شود
لغت نامه دهخدا

چشم گرفتن

چشم گرفتن
چشم بستن دیده بر هم نهادن، چشم پوشی کردن صرف نظر کردن
چشم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیه گرفتن

پیه گرفتن
پیه آوردن، برآمدن پیه گرداگرد عضوی، 0 نابیناشدن: پیه گرفته است چشم جوهر مانرا و نه چو من گوهری نبود بمعدن 0 (طالب آملی)
فرهنگ لغت هوشیار