جدول جو
جدول جو

معنی چرخ روان

چرخ روان
کنایه از آسمان، چرخ خضرا، چرخ گردان، سقف لاجورد، چتر کحلی، چرخ مقوّس، طاق مینا، دریای اخضر، چرخ بلند، چرخ اخضر، طارم اخضر، چتر آبگون، طارم فیروزه، چرخ بلند، طاق ازرق، طارم اطلس، طاس آبگون، گنبد لاجوردی، رواق چرخ، گنبد کبود، طاق لاجوردی، طاق نیلوفری، رواق کبود، چرخ نیلوفری، چرخ مقوّس، کلّۀ نیلوفری، قبّه خضرا، چرخ دولابی، چادر لاجوردی، چرخ کبود، چرخ دوّار، چرخ مینا، چرخ چنبری، سقف مینا، طاق کحلی، کلّۀ خضرا، رواق نیلگون، گنبد طارونی، چرخ اخضر، خرگاه مینا، طاس نگون، رواق فلک، چرخ دولابی، چرخ آبنوس، چرخ دوّار، طاق طارم، پردۀ نیلگون، چرخ چنبری، خرگاه گردان، چرخ خضرا، چرخ کبود، طاق مقرنس، چرخ روان، تشت غربالی، چتر مینا، چرخ نیلوفری، طاق فیروزه، قلزم نگون، چرخ آبنوس، خرگاه سبز، طارم نیلگون، طاق خضرا، طاس افلاک، چرخ مینا، رواق زبرجد، چرخ گردان برای مثال چنین است آیین چرخ روان / توانا به هر کار و ما ناتوان (فردوسی - ۸/۳۹۶)
تصویری از چرخ روان
تصویر چرخ روان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چرخ روان

چرخ روان

چرخ روان
چرخ. آسمان. فلک. چرخ گردان. چرخ گردنده. چرخ دوار. چرخ متحرک:
ببینم که رای جهاندار چیست
رخ شمع چرخ روان سوی کیست.
فردوسی.
چنین است آئین چرخ روان
توانا بهر کار و ما ناتوان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

چرخ گردان

چرخ گردان
گردانندۀ چرخ، چرخاننده و به حرکت درآورندۀ چرخ یا دستگاه
چرخ گردان
فرهنگ فارسی عمید

چرخ دوار

چرخ دوار
کنایه از آسمان، طاسِ آبگون، چَرخِ رَوان، چَرخِ چَنبری، سَقفِ لاجِورد، پَردِۀ نیلگون، چَرخِ گَردان، طارَمِ فیروزِه، طاقِ طارَم، گُنبَدِ لاجِوَردی، چَرخِ بُلَند، طاس نِگون، چَترِ مینا، چَرخِ گَردان، قُلزُمِ نِگون، کِلِّۀ نیلوفَری، چَترِ کُحلی، قُبِّهِ خَضرا، چَرخِ کَبود، طاقِ مُقَرنَس، چَرخِ خَضرا، چَرخِ کَبود، کِلِّۀ خَضرا، طارَمِ اَطلَس، چَرخِ دَوّار، سَقفِ مینا، طاقِ کُحلی، طارَمِ نیلگون، چَرخِ رَوان، چَرخِ چَنبری، چَرخِ اَخضَر، چَرخِ آبنوس، چَرخِ مُقَوَّس، چَترِ آبگون، دَریایِ اَخضَر، چَرخِ مینا، چَرخِ آبنوس، چَرخِ بُلند، چَرخِ مینا، طاقِ مینا، خَرگاهِ مینا، چَرخِ نیلوفَری، چَرخِ اَخضَر، چادُرِ لاجِوَردی، خَرگاهِ سَبز، رِواقِ زِبَرجَد، چَرخِ دولابی، چَرخِ مُقَوَّس، طاقِ فیروزِه، چَرخِ نیلوفَری، خَرگاهِ گَردان، رِواقِ چَرخ، طاقِ خَضرا، رِواقِ فَلَک، طاقِ اَزرَق، گُنبَدِ کَبود، رِواقِ نیلگون، چَرخِ دولابی، تَشتِ غَربالی، طاقِ نیلوفَری، طاقِ لاجِوَردی، گُنبَدِ طارونی، چَرخِ خَضرا، طارَمِ اَخضَر، طاس اَفلاک، رِواقِ کَبود
چرخ دوار
فرهنگ فارسی عمید

سرو روان

سرو روان
کنایه از معشوقی که قامتی چون سرو دارد و به زیبایی راه می رود، سَروِ خَرامان، سَروِ چَمان، معشوق، برای مِثال ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد / راست گویی به تن مرده روان بازآمد (سعدی۲ - ۴۱۴)
سرو روان
فرهنگ فارسی عمید

چرخ گردان

چرخ گردان
کنایه از آسمان، خَرگاهِ مینا، سَقفِ مینا، چَرخِ کَبود، چَرخِ چَنبری، طاقِ کُحلی، چَرخِ گَردان، چَرخِ بُلَند، تَشتِ غَربالی، گُنبَدِ طارونی، چَرخِ نیلوفَری، گُنبَدِ لاجِوَردی، چَرخِ اَخضَر، خَرگاهِ سَبز، رِواقِ زِبَرجَد، طارَمِ فیروزِه، کِلِّۀ نیلوفَری، چَرخِ مُقَوَّس، طاقِ مُقَرنَس، طاقِ خَضرا، طاس نِگون، طارَمِ اَطلَس، چَرخِ چَنبری، چَرخِ مُقَوَّس، سَقفِ لاجِورد، چَترِ آبگون، چَرخِ بُلند، قُبِّهِ خَضرا، رِواقِ کَبود، چَرخِ کَبود، چادُرِ لاجِوَردی، طاس اَفلاک، چَرخِ مینا، چَترِ کُحلی، پَردِۀ نیلگون، طارَمِ نیلگون، طاقِ اَزرَق، چَرخِ خَضرا، طاقِ فیروزِه، چَرخِ نیلوفَری، طاقِ لاجِوَردی، خَرگاهِ گَردان، چَرخِ آبنوس، گُنبَدِ کَبود، چَرخِ دولابی، دَریایِ اَخضَر، رِواقِ فَلَک، رِواقِ نیلگون، چَرخِ دَوّار، چَرخِ خَضرا، رِواقِ چَرخ، چَرخِ دَوّار، طاقِ طارَم، چَرخِ رَوان، کِلِّۀ خَضرا، طاقِ مینا، چَرخِ رَوان، طاسِ آبگون، چَرخِ مینا، طارَمِ اَخضَر، چَرخِ آبنوس، چَرخِ اَخضَر، چَرخِ دولابی، طاقِ نیلوفَری، قُلزُمِ نِگون، چَترِ مینا برای مِثال هم این چرخ گردان بر او بگذرد / چنین داندآن کس که دارد خرد (فردوسی - ۵/۵۴۹)
چرخ گردان
فرهنگ فارسی عمید

چرخ پروین

چرخ پروین
فلک پروین. مدار پروین:
نادان اگر نیاید پیشم عجب چه داری
پروانه چون برآید هرگز بچرخ پروین.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

چرخ گردان

چرخ گردان
چرخ گردون. فلک. آسمان. سپهر. چرخ گردنده. آسمان و فلک گردنده. چرخ روان. چرخ متحرک:
همه پند پیرانش آید بیاد
ازآن پس دهد چرخ گردانش داد.
فردوسی.
همین چرخ گردان بر او بگذرد
چنین داند آنکس که دارد خرد.
فردوسی.
این نشانیها ترا بر وعده ایزد گواست
چرخ گردان این نشانیها برای ما کند.
ناصرخسرو.
قرار چشم چه داری به زیر چرخ چو نیست
قرار هیچ به یک حال چرخ گردان را.
ناصرخسرو.
چه گوئی که فرساید این چرخ گردان
چو بیحد و مر بشمرد سالیانرا.
ناصرخسرو.
ازین چرخ گردان و اجرام تابان
وزین باد و آتش بهم چون دو خواهر.
ناصرخسرو.
بی نوا چون کافر درویش نه دنیا نه دین
مدبرا آخر ز مادر بر چه طالع زاده ای
یا چو مردان چرخ گردان زیر پای همت آر
یا زن آسا چرخ گردان، چند ازین نرماده ای.
؟ (از صحاح الفرس).
رجوع به چرخ و چرخ گردنده و چرخ روان شود
لغت نامه دهخدا