معنی چپ بودن چپ بودن ناراست بودن، احول بودن، به کار کردن با دست چپ عادت داشتن تصویر چپ بودن فرهنگ فارسی عمید
چپ دادن چپ دادن کنایه از منحرف ساختن، فریب دادن، اغوا کردنترک کردن، رها کردن، واگُذاشتَن، وانَهادَن، واهِشتَن، واهَلیدَن، هَلیدَن، بِدرود گُفتَن، یَلِه کَردَن فرهنگ فارسی عمید
چپ کردن چپ کردن چپه شدن، واژگون شدن، چپه کردن، واژگون کردن، از راه برگشتن و به سوی دیگر رفتن، احول کردن، برای مِثال راه چپ کرد حریفانه بهار از چمنم / غنچه ماندم من و هنگام شکفتن بگذشت (طالب آملی - لغتنامه - چپ کردن) فرهنگ فارسی عمید