معنی جوان - فرهنگ فارسی عمید
معنی جوان
- جوان
- آنکه یا آنچه به حد میانۀ عمر طبیعی خود رسیده باشد، برنا، کنایه از کم تجربه، کنایه از مساعد و موافق مثلاً بخت جوان
تصویر جوان
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با جوان
جوان
- جوان
- برنا، مقابل پیر، هر چیز که از عمر آن چندان نگذشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار