معنی پیچاندن تصویر پیچاندن پیچاندنپیچاندَن چیزی را در چیز دیگر چرخاندن مانند پیچاندن میخ پیچ در تخته یا چیز دیگر، گردگرداندن، پیچ دادن، تاب دادن، گرداندنچیزی را در چیز دیگر چرخاندن مانندِ پیچاندن میخ پیچ در تخته یا چیز دیگر، گردگرداندن، پیچ دادن، تاب دادن، گرداندن فرهنگ فارسی عمید