معنی پوی پوی پوییدن، پسوند متصل به واژه به معنای پوینده مثلاً راه پوی، گرگ پویپوی پوی: پویا پوی، پویه پوی، دوان دوان، برای مثال نبد راه بر کوه از هیچ روی / دویدم بسی گرد او پوی پوی (فردوسی - ۱/۱۷۶ حاشیه) تصویر پوی فرهنگ فارسی عمید