جدول جو
جدول جو

معنی پردختن

پردختن
پرداختن، پول دادن، وام خود را ادا کردن، کارسازی کردن، ساختن، جلا دادن، آراستن، خالی کردن، تهی کردن، مرتب کردن، انجام دادن، فارغ شدن، مشغول گشتن
تصویری از پردختن
تصویر پردختن
فرهنگ فارسی عمید