جدول جو
جدول جو

معنی پر جور

پر جور
پر جور و جفا، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، جفا کار، دژآگاه، مردم گزا، پر جور، استمگر
تصویری از پر جور
تصویر پر جور
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پر جور

پر خور

پر خور
بسیار خوارشکم پرست شکم خواره شکمو بنده شکم شکم پرور پر خوار پر خواره اکول بلع بلعه مقابل کم خور
فرهنگ لغت هوشیار

پر شور

پر شور
پر حرارت. یاسری پر شور داشتن، کله ای پر حرارت داشتن، یا نطق پرشور. که حرارت و گرمی داشته باشد که تند و آتشین باشد
فرهنگ لغت هوشیار

پر جوش

پر جوش
پر از جوش، آنچه بسیار جوش بخورد، آنچه در حال جوشیدن است و جوشش بسیار دارد، برای مِثال زمین دید یکسر همه ساده ریگ / بر و بوم از او همچو پرجوش دیگ (اسدی - ۲۷۵)، پرشور، پرولوله، پرغلغله، پرجوش و خروش، برای مِثال امروز که بازارت پرجوش خریدار است / دریاب و بنه گنجی از مایۀ نیکویی (حافظ - ۹۸۸)
پر جوش
فرهنگ فارسی عمید