جدول جو
جدول جو

معنی اندوب

اندوب
جرب، نوعی بیماری پوستی واگیردار که باعث سوزش و خارش پوست بدن و پیدا شدن جوش های بسیار ریز روی پوست می شود، انگل آن در زیر پوست بدن سوراخ هایی ایجاد می کند، گر، گال، گری، اندروب، انروب
تصویری از اندوب
تصویر اندوب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اندوب

اندوب

اندوب
جوششی است با خارش که پوست بدن را سیاه کند و درشت گرداند آنرا بعربی قوبا گویند. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (از آنندراج). جوششی با خارش که بر پوست آدمی برآید و آن را سیاه و خشن کند و اندروب نیز گویند. (ناظم الاطباء) :
ترا کی خوش بود دیدار محبوب
که داری در همه اندام اندوب.
افضل الدین کرمانی.
و رجوع به اندروب و اندوج و قوبا شود، مرهم، مشمع. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

انداب

انداب
جمع ندبه، داغ ها، نشان ها، بر پوست کندگی زخم، خود به سیج افکندن، به رنج افکندن
فرهنگ لغت هوشیار

انبوب

انبوب
بستر و فراش و خوابگاه فرش میان دو پیوند نی، گره در ساق گیاه، لوله آب
فرهنگ لغت هوشیار

اندوز

اندوز
در ترکیب بمعنی (اندوزنده) آید: مال اندوز، نیز در ترکیب بمعنی (اندوخته) آید: ظلمت اندوز
فرهنگ لغت هوشیار

اندود

اندود
کاهگل که بر بام و دیوار کشند گلابه، در ترکیب بمعنی (اندوده) آید: زر اندود سیم اندود گل اندود
فرهنگ لغت هوشیار