رها کردن چیزی از بالا به پایین، پرتاب کردن مثلاً سنگ انداختن گستردن، پهن کردن مثلاً فرش انداخت به دور افکندن در جای خود قرار دادن مثلاً در را جا انداخت، درون چیزی قرار دادن مثلاً کشتی را در آب انداخت تکان دادن شدید عضوی از بدن به طوری که انگار آن را پرتاب کنند مثلاً لگد انداختن، با حرکت سریع چیزی را گرفتن مثلاً دست انداخت و بالای در را گرفت سقط جنین کردن مثلاً بچه را انداختن به عمل آوردن مثلاً سرکه انداختن، تاباندن مثلاً نور انداخت توی صورتش به طعنه و مجاز چیزی گفتن مثلاً متلک انداخت عکس گرفتن از کسی یا چیزی، رها کردن، ترک کردن مثلاً سه سال است که ما را انداخته اینجا و خودش رفته عزل کردن، برکنار کردن معین کردن مثلاً شروع سفر را انداختند شب جمعه، از حرکت بازداشتن مثلاً از کار انداخت نابود کردن، از بین بردن نقش کردن مثلاً چهار طرف صفحه را گل و بوته انداخت محروم کردن، مردود کردن مثلاً استاد مرا انداخت سبب شدن وضع یا حالتی منتشر کردن مثلاً چو انداختند که من بیمارم، سرنگون کردن، چیزی را از حالت طبیعی خود خارج کردن مثلاً گلدان را انداخت در معامله کسی را گول زدن اندازه گرفتن مشورت کردن، مطرح کردن، مسیری را در پیش گرفتن مثلاً انداختیم تو اتوبانرها کردن چیزی از بالا به پایین، پرتاب کردن مثلاً سنگ انداختن گستردن، پهن کردن مثلاً فرش انداخت به دور افکندن در جای خود قرار دادن مثلاً در را جا انداخت، درون چیزی قرار دادن مثلاً کشتی را در آب انداخت تکان دادن شدید عضوی از بدن به طوری که انگار آن را پرتاب کنند مثلاً لگد انداختن، با حرکت سریع چیزی را گرفتن مثلاً دست انداخت و بالای در را گرفت سقط جنین کردن مثلاً بچه را انداختن به عمل آوردن مثلاً سرکه انداختن، تاباندن مثلاً نور انداخت توی صورتش به طعنه و مجاز چیزی گفتن مثلاً متلک انداخت عکس گرفتن از کسی یا چیزی، رها کردن، ترک کردن مثلاً سه سال است که ما را انداخته اینجا و خودش رفته عزل کردن، برکنار کردن معین کردن مثلاً شروع سفر را انداختند شب جمعه، از حرکت بازداشتن مثلاً از کار انداخت نابود کردن، از بین بردن نقش کردن مثلاً چهار طرف صفحه را گل و بوته انداخت محروم کردن، مردود کردن مثلاً استاد مرا انداخت سبب شدن وضع یا حالتی منتشر کردن مثلاً چو انداختند که من بیمارم، سرنگون کردن، چیزی را از حالت طبیعی خود خارج کردن مثلاً گلدان را انداخت در معامله کسی را گول زدن اندازه گرفتن مشورت کردن، مطرح کردن، مسیری را در پیش گرفتن مثلاً انداختیم تو اتوبان