جدول جو
جدول جو

معنی اشک مو

اشک مو
مایعی سفید رنگ که هنگام هرس کردن درخت انگور از سرشاخه های آن می چکد و خواص دارویی دارد، اشک تاک
تصویری از اشک مو
تصویر اشک مو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اشک مو

مشک مو

مشک مو
مشک موی. موی سیاه. (از ناظم الاطباء). که موئی چون مشک به بوی و به رنگ دارد. که زلفانش چون مشک سیاه و خوشبوی است:
چنین سرخ دو بسد و مشکموی
شگفتی بودگر بود پیرجوی.
فردوسی.
همه ماهروی و همه جعدموی
همه چربگوی و همه مشکموی.
فردوسی.
همه دخت ترکان پوشیده روی
همه سروقد و همه مشکموی.
فردوسی.
به مشکو رفت پیش مشک مویان
وصیت کرد با آن ماهرویان.
نظامی.
و رجوع به مشک و ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

اشک میغ

اشک میغ
کنایه از باران و قطراتی که که از ابر فرو میریزد، اَشکِ اَبر، اَشکِ سَحاب
اشک میغ
فرهنگ فارسی عمید

اشک آور

اشک آور
آنچه باعث گریه یا ریزش اشک می شود مثلاً گاز اشک آور
اشک آور
فرهنگ فارسی عمید

اسکیمو

اسکیمو
هر یک از مردمان ساکن جزایر قطب شمال، آلاسکا و گروئلند، نوعی بستنی
اسکیمو
فرهنگ فارسی عمید

اسکیمو

اسکیمو
هر یک از مردمان ساکن شبه جزیره آلاسکا، گروئتلند و جزایر اطراف قطب شمال، نوعی بستنی یخی
اسکیمو
فرهنگ فارسی معین

اشک آور

اشک آور
ماده یا حالتی که سبب گریه و اشک ریزی شود.
- گاز اشک آور، گازیست که در جنگها یا اعتصابات داخلی بکار برند. رجوع به گاز شود
لغت نامه دهخدا

اشک آل

اشک آل
اشک سرخ. (آنندراج) ، کنایه از خوش و محظوظ شدن باشد. کسی گوید که من حرف عجیبی شنیدم، یاران گویند ما هم بشنویم و اشکی بریزیم، یعنی خوش شویم. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا