جدول جو
جدول جو

معنی استوارکار

استوارکار
ویژگی آنکه کارش بر بنیاد و اساس محکم و متین است، باتدبیر، عاقبت اندیش، برای مثال زاین استوارکار وزیر خجسته پی / این دولت خجسته چو کوه استوار باد (مسعودسعد - ۹۵)
تصویری از استوارکار
تصویر استوارکار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با استوارکار

استوارکار

استوارکار
محکم کار. آنکه شغلش بر بنیادی متین باشد. حکیم. (دهار) (منتهی الارب). سنبر. (منتهی الارب). حازم:
زین استوارکار وزیر خجسته پی
این دولت خجسته چو کوه استوار باد.
مسعودسعد.
لغت نامه دهخدا

استوارکاری

استوارکاری
حزم. (زمخشری).
- استوارکاری کردن، احتیاط
لغت نامه دهخدا

استوارساق

استوارساق
که ساق پای محکم دارد: هملّس، مرد استوارساق نیک تیزرو. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

استادکار

استادکار
کسی که عده ای را در صنعتی یا حرفه ای آموزش می دهد، سرپرست و بزرگ تر کارگران در کارگاه صنعتی
استادکار
فرهنگ فارسی عمید

استادکار

استادکار
ماهر و مسلط و متخصص در صنعتی یا حرفه ای. در لفظ عامیانه اوساکار، کارفرما
استادکار
فرهنگ فارسی معین

استادکار

استادکار
اُستاکار. ماهر مسلط در صنعت یا حرفه ای:
شاگردپیشگان و خریطه کشان وی
استادکار تیر سپهرند بر زمین.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

استاکار

استاکار
بر صنعتگران از نجار و کفش دوز و یا کارگران فنی که در کار خبره و استاد باشند اطلاق میشود و زیر دستان آنان را شاگرد مینامند
فرهنگ لغت هوشیار