معنی یکی یکی - فرهنگ فارسی عمید
معنی یکی یکی
یکی یکی
یکی پس از دیگری، یک یک، تک تک، یکایک، یک به یک
تصویر یکی یکی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با یکی یکی
یکی یکی
یکی یکی
یکی پس ازدیگری: حوادث زندگیش یکی یکی از جلوچشمش رژه میرفتند، فردافرد هریک جداجدا
فرهنگ لغت هوشیار
یکی یکی
یکی یکی
یکی پس از دیگری. به توالی. پی هم، فرداً فرد. هریک جداجدا. یکی بعد دیگری
لغت نامه دهخدا
ی ی ی ی
ی ی ی ی
ی ِی ِی ِ. آوازی است که با آن گفتار کسی را به مسخره تقلید کردن خواهند. آوازی است که بدین صورت از دهان برآرند برای به استهزاء تقلید کردن کسی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.