پاسبان، مراقب، نگهدارنده، مرزبان، فرمانده سپاه دیده بان، سرباز یا قراول که بالای بلندی بایستد و هر چه از دور ببیند خبر بدهد، دیده ور، دیدبان، دیده دار، قراول پاسبان، مراقب، نگهدارنده، مرزبان، فرماندهِ سپاه دیدِه بان، سرباز یا قراول که بالای بلندی بایستد و هر چه از دور ببیند خبر بدهد، دیدِه وَر، دیدِبان، دیدِه دار، قَراوُل