جدول جو
جدول جو

معنی مترونوم

مترونوم
وسیله ای مکانیکی یا الکتریکی برای رعایت ریتم و ضرب آهنگ
تصویری از مترونوم
تصویر مترونوم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مترونوم

تترونیوم

تترونیوم
شهری به یونان که در لشکرکشی خشیارشا بتصرف لشکر ایران درآمد. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 1 ص 798 شود
لغت نامه دهخدا

مترنم

مترنم
سراینده. (آنندراج) (غیاث). سراینده و مغنی و سرودگوینده. (ناظم الاطباء).
- مترنم شدن، ترنم کردن. آواز خواندن. سرودن. مترنم گردیدن و رجوع به ترکیب بعد شود.
- مترنم گردیدن، مترنم گشتن. مترنم شدن: و امیر جهانشاه از الم حرمان دولت ملازمت درگاه عالم پناه بسیار بگریست و زبان حالش به فحوای اندوه افزای... مترنم گشت. (از ظفرنامه).
- مترنم گشتن. رجوع به مترنم گردیدن شود.
، کبوتر که بانگ کند. (آنندراج). کبوتر بانگ کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

متنوم

متنوم
خواب آلوده و خوابیده. (ناظم الاطباء) ، خواب دیده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به تنوم شود
لغت نامه دهخدا