جدول جو
جدول جو

معنی گوارون

گوارون
هر نوع بیماری پوستی همراه با بثورات، قوبا، بریون، گریون
تصویری از گوارون
تصویر گوارون
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گوارون

گوارون

گوارون
جوششی باشد که به سبب سودا بر پوست آدمی پیدا شود و روزبه روز پهن گردد و پوست را درشت گرداند، و به عربی قوبا گویند. (برهان). خشک ریشه و قوبا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

گواران

گواران
آنچه گوارا باشد خوردنی مطبوع خوشگوار: می تلخ است جور گلعذاران که هر چندش خوری باشد گواران. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار

کوارون

کوارون
علتی است با خارش که پوست بدن را درشت گرداند و به این معنی با کاف فارسی هم آمده است. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رشیدی گوارون ضبط کرده است. و رجوع به گوارون شود
لغت نامه دهخدا

سوارون

سوارون
تخم خاکشی که به عربی خمخم خوانند. (برهان). تخم خاکشی که به عربی بذرالخمخم خوانند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گمارون

گمارون
دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوۀ شهرستان بوشهر که در 24000گزی شمال خاور گناوه و 2000گزی راه شوسۀ گچساران به گناوه واقع شده است. هوای آن گرم و سکنه اش 320 تن است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا