جدول جو
جدول جو

معنی فاصله دادن

فاصله دادن
میان دو چیز جدایی انداختن و آن ها را از یکدیگر دور کردن
تصویری از فاصله دادن
تصویر فاصله دادن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فاصله دادن

فاصله دادن

فاصله دادن
بازه دادن جدایی دادن میان دو چیز جدایی انداختن و آنها را دور کردن، دور کردن دو کلمه از هم به وسیله یک یا چند فاصله
فرهنگ لغت هوشیار

فاصله دادن

فاصله دادن
میان دو چیز جدایی انداختن و آنها را از یکدیگر دور کردن. رجوع به فاصله شود
لغت نامه دهخدا

فایده دادن

فایده دادن
سود رساندن سود رساندن، مطلبی را به دیگری فهماندن افادت افاده
فایده دادن
فرهنگ لغت هوشیار

فیصل دادن

فیصل دادن
فیصله، به انجام رساندن کارها، خاتمه دادن، فیصله دادن
فیصل دادن
فرهنگ فارسی عمید

فاصله دار

فاصله دار
بازه دار جدا شده هر دو یا چند چیز که از یکدیگر فاصله داشته باشند، کلمه ای که از کلمه بعدی یا قبلی به وسیله یک یا چند فاصله جدا شده
فرهنگ لغت هوشیار