معنی علک خاییدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی علک خاییدن
- علک خاییدن
- صمغ خاییدن، سقز جویدن، کنایه از بیهوده گفتن، ژاژ خاییدن
تصویر علک خاییدن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با علک خاییدن
علک خاییدن
- علک خاییدن
- صمغ خاییدن، بیهوده گفتن ژاژ خاییدن، دندان به هم ساییدن خر ماده به هنگام دیدن خر نر
فرهنگ لغت هوشیار
علک خاییدن
- علک خاییدن
- عَلک. (منتهی الارب). صمغ خاییدن، بیهوده گفتن. ژاژ خاییدن. هرزه لائیدن. هرزه دراییدن. رجوع به ژاژ خاییدن شود، دندان بهم ساییدن خر ماده در دیدن خر نر:
گوید که علک خایم، خاید بلی چنانک
خایند علک ماده خران از خران غنگ.
سوزنی.
شعر ژاژیدن لهاشم توست
علک خاییدن لهاشم خر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
لب خاییدن
- لب خاییدن
- گزیدن لب بنشانه تعجب شرم تاسف و پشیمانی و نیز برای خجلت دیگری
فرهنگ لغت هوشیار
لب خاییدن
- لب خاییدن
- خاییدن و گزیدن لب به علامت حسرت و ندامت و تعجب و نیز شرمسار کردن کسی را:
لب چه خائی برای کشتن من
خود فلک پشت دست میخاید.
میرخسرو
لغت نامه دهخدا