بسر درآمدن چه سکندر بزبان رومی سر را گویند. (غیاث) : نصیب قسمت من کرد جوهری اسبی که نیست روزی او جز سکندری خوردن. جوهری (از آنندراج). رجوع به سکندر خوردن شود
پیش پا خوردن اسب و سر در آمدن و جز آن در رفتار. (آنندراج). بسر درآمدن ستور هنگام رفتن. (ناظم الاطباء). پیش پا خوردن اسب. (مجموعه مترادفات ص 215) : سکندر خوران بادپای حیات بدست تزلزل عنان ثبات. ظهوری (از آنندراج)