جدول جو
جدول جو

معنی دل آسا

دل آسا
آسایش دهنده به دل، آنچه باعث آسایش قلب و آرامش خاطر شود
تصویری از دل آسا
تصویر دل آسا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دل آسا

دل آرا

دل آرا
محبوب، معشوق، موجب آرامش دیگران، موجب شادی دیگران، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر روشنک همسر داراب در زمان اسکندر مقدونی
دل آرا
فرهنگ نامهای ایرانی

دل آرا

دل آرا
دلارا. دل آرای. دل آراینده. آرایندۀ دل. شادکننده دل. آنچه یا آنکه باعث شادی و نشاط و سرور شود:
نشستند بر زین پرستندگان
دل آرا و هرگونه ای بندگان.
فردوسی.
کوس را بین خم ایوان سلیمان که در او
لحن داود به آهنگ دل آرا شنوند.
خاقانی.
چون روی تو در دهر دل آرایی نیست
خوشتر زسر کوی تو مأوایی نیست.
حسن متکلم.
، نگار. شاهد. معشوق. معشوقه. محبوب. (ناظم الاطباء) :
نظر به خط دلاویز آن دل آرا کن
شکستۀ قلم صنع را تماشا کن.
صائب (از آنندراج).
چون نیست وصال آن دل آرا ممکن
آن به که ز راه او روان برخیزم.
حسن متکلم.
رجوع به دل آرای شود
لغت نامه دهخدا