کسی که پیشاپیش دسته ای حرکت می کند و اشعار مذهبی می خواند، کسی که پیشاپیش قافله یا لشکر حرکت می کرد و آمدن آنان را با صدای بلند اعلام می کرد، برای مثال بانگ چاووشان چو در ره بشنود / تا نبیند رو به دیواری کند (مولوی - ۳۶۷)، مامور تشریفات دربار
چاوش، نقیب لشکر، (برهان)، آنکه صفوف در حرب راست کند و از تعدی لشکریان ممانعت نماید، کسی که شمارۀ افراد لشکر و هویت یکایک آنان و وظائف هر یک را داند، مراقب سپاهیان، اُترور، زابِن، (منتهی الارب) ’: هیچکس را زهره نبود که شراب آشکارا خورد که چاووشان و محتسبان گماشته بودند’، (تاریخ بیهقی)، از حشمت سلطانی و از تاج فریدون چاووش ورا قبه و قوقوی کلاه است، سوزنی، ، نقیب قافله، (برهان)، نقیب و جارچی و پیک و یساول و رئیس و پیشوا و وکیل و پیشرو کاروان، (ناظم الاطباء)، کسی که دعوت رفتن بزیارت عتبات عالیات کند، در اصطلاح روستائیان خراسان، کسی باشد که در فصل مناسب زیارت در دهات و روستاها سواره یا پیاده براه افتد و روستائیان را بوسیلۀ جار زدن یا خواندن اشعار مهیج و مناسب بزیارت اعتاب مقدسه تشویق و تهییج نماید، سرهنگ و صاحب منصبی که پیشاپیش حاکم و اشخاص بزرگ میرود، (ناظم الاطباء) : بانگ چاووشان چو از ره بشنود تا نبیند رو به دیواری کند، مولوی، و رجوع به چاوش شود، بزغالۀ نر یکساله، (در اصطلاح روستائیان تربت حیدریه و گناباد)
سَیّارِۀ مُشتَری، در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، زَوَش، ژوپیتِر، قاضیِ فَلَک، هُرمُز، بِرجیس، زَواش، قاضیِ چَرخ، سَعدُ السُّعود، اورمَزد، سَعدِ اَکبَر، زاوُش
دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه که در 23 هزارگزی جنوب باختر ارومیه و 3 هزارگزی شمال ارابه روزیوه به ارومیه واقع شده. دره ای است سردسیر و سالم که 45 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و توتون میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)