جدول جو
جدول جو

معنی جوشانده

جوشانده
دارویی که در آب بجوشانند و افشره اش را به بیمار می دهند
تصویری از جوشانده
تصویر جوشانده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با جوشانده

جوشانده

جوشانده
بجوش آورده، دارویی که آنرا در آب جوشانیده باشند و عصاره آنرا برای معالجه بمریض دهند
فرهنگ لغت هوشیار

جوشانده

جوشانده
گیاهی دارویی که آن را در آب جوشانیده سپس آب آن را صاف کرده برای معالجه به کار برند
فرهنگ فارسی معین

جوشانیده

جوشانیده
بجوش آورده، دارویی که آنرا در آب جوشانیده باشند و عصاره آنرا برای معالجه بمریض دهند
فرهنگ لغت هوشیار

جوشاندن

جوشاندن
جوشاند خواهد جوشاند بجوشان جوشاننده جوشانده) بجوش آوردن مایعات بوسیله حرارت، ریاضت دادن امتحان کردن آزمایش کردن
فرهنگ لغت هوشیار