جدول جو
جدول جو

معنی پزدک

پزدک
حشرۀ ریزی که در گندم تولید می شود و آن را می خورد، شپشه
تصویری از پزدک
تصویر پزدک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پزدک

پزدک

پزدک
کرمکی باشدکه گندم را خورد و خراب کند. (برهان قاطع). شپشه
لغت نامه دهخدا

پزشک

پزشک
شخصی که به درد بیماران رسیدگی کند و به دارو شفا بخشد، حکیم جغد کسی که تداوی امراض کند کسی که مرضی را معالجه و دستوردوایی برای بهبود دهد کسی که حرفه اش معالجه بیماران و مرضی باشد طبیب. یا پزشک یکم. درجه بالای پزشکی معمول در بیمارستانها و ادارات دولتی ایران و آن بالاتر از پزشک دوم است. یا پزشک دوم. یکی از پایه های پزشکی معمول و مجری در بیمارستانها و ادارات دولتی ایران و آن پایین تر از پزشک یکم است
فرهنگ لغت هوشیار

پندک

پندک
گلوله پنبه حلاجی کرده پنجک پند پندک پاغنده گلوج پنبه. در فصل 27 بندهشن یا دین آگاسی در پاره 23 آمده: (... . ده سرتک (گونه) دیگر است که اندرون شاید خوردن و بیرون نشاید خوردن چون بادام انار نارگیل پندک (فندق) شاهبلوط پسته و جز اینها)
فرهنگ لغت هوشیار

پزشک

پزشک
کسی که بیماران را معالجه می کند، طبیب، برای مِثال چو چیره شود بر دل مرد رشک / یکی دردمندی بُوَد بی پزشک (فردوسی۱ - ۱۴۴۱)
پزشک
فرهنگ فارسی عمید

پندک

پندک
فَندُق، درختی از خانوادۀ پیاله داران با برگ های پهن و دندانه دار و گل های خوشه ای با میوه ای گرد کوچک قهوه ای رنگ و حاوی روغن که به عنوان آجیل مصرف می شود، بُندُق، گِلوژ، گِلوز
پندک
فرهنگ فارسی عمید