معنی به هم زدن به هم زدن بِه هَم زَدَن خراب کردن، باطل کردنمخلوط کردن، زیر و رو کردن، آشفته کردنشوریده کردن، برهم زدن خراب کردن، باطل کردنمخلوط کردن، زیر و رو کردن، آشفته کردنشوریده کردن، بَرهَم زدن تصویر به هم زدن فرهنگ فارسی عمید