معنی بر گرفتن بر گرفتن گرفتن، برداشتن، برداشتن چیزی از روی زمین، ستردن یا برداشتن چیزی از جایی تصویر بر گرفتن فرهنگ فارسی عمید
بر گرفتن بر گرفتن باردار شدن. بارآور شدن. میوه دار شدن: گفتم که جز رسول بدانست وحی کس گفتابجز نخیل رطب کی گرفت بر؟ ناصرخسرو لغت نامه دهخدا
در گرفتن در گرفتن اتخاذ کردن اخذ کردن، آتش گرفتن مشتعل شدن، یا آتش در گرفتن آتش افتادن شعله ور شدن، اثر کردن تاثیر کردن، پرداختن مشغول شدن، آغاز کردن فرهنگ لغت هوشیار
جر گرفتن جر گرفتن جر گرفتن کسیرا اوقاتوی تلخ شدن بغضب آمدن لج گرفتن: (فلانی از بس بیهوده اصرار کرد جرم گرفت) (یکی بود یکی نبود) فرهنگ لغت هوشیار
بل گرفتن بل گرفتن بی رنج و زحمت چیزی به چنگ آوردن، از فرصتی مناسب استفاده کردن و نتیجه گرفتن فرهنگ فارسی عمید