جدول جو
جدول جو

معنی آشکوخ

آشکوخ
سکندری، با سر افتادن به زمین در اثر گیر کردن پا به چیزی هنگام راه رفتن یا دویدن، لغزش
سکندر، به سر در آمدگی، به سر در آمدن، شکرفیدن، شکوخیدن، اشکوخیدن، آشکوخیدن، اشکوخ
تصویری از آشکوخ
تصویر آشکوخ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آشکوخ

اشکوخ

اشکوخ
سِکَندَری، با سر افتادن به زمین در اثر گیر کردن پا به چیزی هنگام راه رفتن یا دویدن، لغزش
سِکَندَر، بِه سَر دَر آمدگی، بِه سَر دَر آمدن، شِکَرفیدن، شِکوخیدن، اَشکوخیدن، آشکوخیدن، آشکوخ
اشکوخ
فرهنگ فارسی عمید

آشکوب

آشکوب
هر طبقه از ساختمان، هر یک از طبقات نه گانه آسمان، سپهر، سقف، آسمانه، رگه های دیوار، هر طبقه از زمین
آشکوب
فرهنگ فارسی معین