معنی اقمشه - فرهنگ فارسی عمید
معنی اقمشه
اقمشه
قماش ها، پارچه های نخی، کنایه از نوع ها، جنس ها، رخت ها، متاع ها و اسباب خانه ها، خرده ریزه هایی که از روی زمین جمع می کنند، جمع واژۀ قماش
تصویر اقمشه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با اقمشه
اقمشه
اقمشه
جَمعِ واژۀ قُماش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار) (غیاث اللغات). جامه های پشمینه و رخت ها ومتاع ها. (غیاث اللغات) (آنندراج). پارچه ها و جامه های از هر قبیل. (ناظم الاطباء) : باز لشکریان را با زن و بچه و اتباع و اشیاع و اقمشه و امتعه کوچ فرمود. (جامعالتواریخ رشیدی). رجوع به قماش شود
لغت نامه دهخدا
اقمصه
اقمصه
جَمعِ واژۀ قمیص. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیراهن ها. رجوع به قمیص شود
لغت نامه دهخدا
امشه
امشه
دهی است از بخش مرکزی شهرستان رشت با 1365 تن سکنه. آب آن از نهر خمام رود سفیدرود و محصول آن برنج و ابریشم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
اقشه
اقشه
اقچه. (ناظم الاطباء). رجوع به آقچه شود، کشک خورانیدن کسی را، بر زمین زدن حریف خود را، آمیختن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قمشه
قمشه
نام محلی کنار راه کرمانشاه و قصرشیرین میان چشمه سفید و ماهیدشت، در 591هزارگزی طهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.