جدول جو
جدول جو

معنی مطایا

مطایا
مطیه ها، چهارپایانی که بر آن سوار شوند، جمع واژۀ مطیه
تصویری از مطایا
تصویر مطایا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مطایا

مطایا

مطایا
جمع مطیه، سواری ها چهار پایان سواری پاکش ها جمع مطیه حیوانات سواری مانند شتر و اسب و جز آنها
فرهنگ لغت هوشیار

مطایا

مطایا
جَمعِ واژۀ مطیه. (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء). چهارپایها که بر پشت آنها سوار شوند مثل اسب و استر و غیر آن و این جمع مطیه است. (از غیاث) (از آنندراج) : و ابنای حضرت... را به هدایا و عطایا و رغائب و مطایا و رکایب مستظهر گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 293 و 294). و سلاطین تحف و هدایای بسیار از خیول و مطایای پربار به حضرت می فرستند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا

خطایا

خطایا
جمع خطیئه، خود لغزی ها لغزها کژروی ها نا روایی ها جمع خطیئه گناهها خطاها کژرویها
فرهنگ لغت هوشیار

مزایا

مزایا
مزیت ها، چیزهایی که کسی یا چیزی به واسطه های آن بر نوع خود برتری داشته باشد، افزونی ها، برتری ها، جمعِ واژۀ مزیت
مزایا
فرهنگ فارسی عمید

خطایا

خطایا
خطیئت ها، کارهای ناصواب، خطاها، گناه ها، جمعِ واژۀ خطیئت
خطایا
فرهنگ فارسی عمید