معنی متحزم - فرهنگ فارسی عمید
معنی متحزم
- متحزم
- مسلح، آنکه سلاح جنگ با خود دارد، سلاح دار، سلاح پوشیده
تصویر متحزم
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با متحزم
متحزم
- متحزم
- نعت است از تحزم. (منتهی الارب). کمربسته و تنگ بربسته. (از اقرب الموارد). و رجوع به تحزم شود
لغت نامه دهخدا
متحتم
- متحتم
- ریزه خوار، بایا کننده بایا بایسته واجب شده لازم ضرور. واجب کننده لازم کننده جمع متحتمین
فرهنگ لغت هوشیار